دلم می خواد بمیرممممممممممممممم :-(

دستت را از روی قلبم بردار.بگذار بار دگر خون در رگهایم شریان داشته باشد.

دلم برای دیدن خوابی راحت تنگ شده.صداهای اشنا برایم ازار دهنده شده.

به زیبایی حس مردن را لمس می کنم.خرد شدن استخوانم را می فهمم ولی زبانم باز کم کاری می کند.

ان نزدیکان گرگ نشان همیشه تورا طعمه ببینند تو را هم گرگ می کنند.

صدای قلبم ضعیفتر از صدای موج دریا در وسط بیابان شده.

دلم می خواد تنهای تنها در گوشه ای از این دنیا زندگی کنم .

می خواهم این بار اشنایانی پیدا کنم که دوستم نداشته باشند فقط مرا بفهمند همین.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ یک شنبه 4 دی 1390برچسب:مردن,ساعت 11:57 نويسنده ★ѴoℛojДҠ☆ |