پاي پنجره نشستم کوچه خاکستريه باز زير بارون
من چه دلتنگتم امروز انگار از همون روزهاست
حال وهوام رنگ توئه کوچه دلتنگ توئه
دلم گرفته دوباره هواي تو رو داره
چشماي خيسم واسه ي ديدنت بي قراره
اين راه دورم خبر از دل من که نداره
آروم نداره يه نشونه مي خوام واسه قلبم جز اين نشونه
واسه چيزي دخيل نمي بندم اين دل تنهام دوباره هواي تو رو داره
هواي شهرتو و بوي گل ها
پيچيده توي اتاقام مثل خواب
داره بدجوري غريبي ميکنه آخه جز تو دردمو کي ميدونه
دلم گرفته...
"نوشته شده در 11بهمن ماه 1390 ساعت 8:20شب"
"نوشته شده در 9بهمن ماه1390,ساعت1:30بامداد"
یادت باشه عزیزم،دوست دارم همیشه
تو گفتی با نور عشق،زندگی زیبا میشه
یادت باشه دلم رو به دست تو سپردم
این عشق اسمونی رو هرگز ازیاد نبردم
یادت باشه که عشقم ازروی بچه گی نیست
دوست دارم می دونی ازروی سادگیم نیست
یادت باشه که گاهی فکر شقایق باشی
برای من که عاشقم یه یار عاشق باشی
یادت باشه همیشه کنار من بمونی
کنار تو خوشبختم دلم می خواد بدونی
یادت باشه که می خوام برای تو بمونم
من مثل اون نیلوفر آبی روی مردابم...
اگه چشمات نبودن اگه چشمات نبودن ، دنیا این رنگی نبود
رو لب پرنده ها ، دیگه آهنگی نبود
اگه چشمات نبودن ، آسمون آبی نبود
ُگلای یاس ِ سفید ، توی ِ هیچ خوابی نبود
اگه چشمات نبودن ، شب ِ مهتابی نبود
پشت ِِ اَبرای ِ دلم دیگه آفتابی نبود
اگه چشمات نبودن ، کی واسم گریه می کرد
دل ِ من وقتی شکست ، به کجا تکیه می کرد
اگه چشمات نبودن ، کی با من سفر می کرد
واسه جشن ِ ماهیا کی ماهُ خبر می کرد
اگه چشمات نبودن ، کی ُگلا رو آب می داد
واسه گنجشک دلم کی یه جای خواب می داد
حالا چشمات با َمَنن که هنوز نفس دارم
جُرأت پر کشیدن از توی قفس دارم
دیگه چشماتُ نگیر ، که من آزرده بشم
مثل گل تو فصل یخ ، زردُ پژمرده بشم
تا که چشماتُ دارم شعرای تازه میگم
همش از پنجره ای ، که به روم بازه می گم
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب