کلبه ی عشق...
خدایا یاریم کن,خواهم کلبه ای سازم که تک باشد در این گردون...
اطراف کلبه را خواهم کاشت درخت سیب و سرو و بید مجنون...
حریمی خواهم ساخت از جنس افسانه...
همان حریم رویای شمع و پروانه...
تخته روی تخته اش چینم از دل و جان...
از برگ افرا سازم سایبان و طاق ان...
در طاقچه اش عکس رخ یارم گذارم...
به گلدانی در جوارش گل سنبل بکارم...
در ان کلبه روشن کنم هزار فانوس...
تا نباشد ردی از غم و اندوه و افسوس...
طلسمی زنم بر سر در ان...
که دور باشد ز چشم زخم مردمان...
دو دریچه میزنم بر دل دو دیوارش...
تا نباشد جز مهر و وفا و عشق میهمانش...
به زیر سقف ان کلبه زنم هر شب ساز سر مستی...
که نباشد همچو این اوا در این عالم,در این هستی...
در ان کلبه به تماشای یارم نشینم...
کنم شکرانه ی ربم که چون حوری شد همنشینم...
خداوندا نگه دار کلبه ی عشقم را استوار...
و در ان بر قرار ساز امید و عشق بسیار...
"نوشته شده در1 بهمن ماه ساعت 11صبح"
نظرات شما عزیزان: