خیانت...
خیانت یعنی دست سردی که توی دستاته رو توی هوای برفی رها کنی...
خیانت یعنی عشق توی هر نگاه رو خریدار باشی و باور کنی...
خیانت یعنی برداشتن چتر از سر اونی که داره شونه به شونه باهات توی بارون راه میاد...
خیانت یعنی دل نگران نشدن اونی که با یه دقیقه دیر اومدنت جونش به لب میاد...
خیانت یعنی وقتی که یه تشنه دستشو دراز کرد تا لیوان اب رو ازت بگیره لیوان رو رها کنی و بگی ای وای ببخشید...
خیانت یعنی بخشیدن زندگیت به غیر از اونی که زندگیشو به تو بخشید...
خیانت یعنی خراب کردن شهر ارزوی کسی که تو تنها همدمش توی اون شهر بودی...
خیانت یعنی شکستن تنگ بلوری که تو تنها ماهی اون تنگ بودی...
خیانت یعنی پاره کردن برگی از دفتر زندگیه کسی که اسمت پایین برگ برگ اون دفتر نوشته شده...
خیانت یعنی بی وفایی به اون با وفایی که از بی وفایی تو دیگه خسته شده...
خیانت یعنی شکستن قشنگ ترین گلدون دل کسی که تو زیبا ترین گل توی باغچه زندگیش هستی...
خیانت یعنی تقسیم کردن نور ماه بین خودت و غیر از اونی که تو ماه روی زمینش هستی...
خیانت یعنی بستن چشمات از روی چشمای کسی که تو تک ستاره اسمون چشماش باشی...
خیانت یعنی از اون همسفرت که خیلی از راه رفتن خسته شده خسته باشی...
خیانت توی هزار واژه معنی میده...
همه ی اون واژه ها هم یه معنی میده...
خیانت یعنی جنایت....
" نوشته شده در 27دیماه ساعت9:30شب"
نظرات شما عزیزان:
سایه
ساعت3:03---13 بهمن 1390
وای من دوست دارم هرکدومو میخونم براتون نظر بذارم چون خیلی روم تاثیر گذار بود خلاصه پر حرفیه منو ببخشید